مرگآگاهی به مثابه تجربه اختصاصی و تمایز بخش انسانها، همواره در ساحت اندیشه جایگاهی پراهمیت داشته است. عقلانیت متمایز سنت و تجدد در موضوع مرگ، طیف هنجاری متضادی را ایجاد کرده است که در پهنه فرهنگی و ادراک ایرانیان از مسئله مرگ قابل شناسایی است. بر مبنای این تمایز، در این پژوهش به مطالعه پدیدارشناختی مواجهه با مرگ در تجربه زیسته کنشگران پرداخته ایم. با انجام نمونه گیری نظری، یافته ها از طریق مصاحبه های عمیق نیمه ساختاریافته، با 23 نفر از افرادی که در قبال موضوع مرگ از تجربه زیسته ی ضخیمی برخوردار بوده اند، گردآوری شد و پس از تحلیل تماتیک داده ها 7 سنخ از مرگآگاهی؛ مرگآگاهی تخدیری،مرگآگاهی شهادت طلبانه، مرگآگاهی امپریسیستی، مرگآگاهی نهیلیستی،مرگآگاهی نمایشی، مرگآگاهی غفلت طلبانه و مرگآگاهی واقع گرایانه دینی از یکدیگر متمایز گشت. همچنین در راستای رسیدن به ذات تجربه مرگآگاهی، مفهوم «گسست در روزمرگی» به مثابه هسته مرکزی این تجربه پدیدارشناسانه استحصال گردید.